غزلغزل، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

دو کبوتر

اولين بيماري جدي ابوالفضل

1390/12/22 12:39
نویسنده : بابائی
1,911 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتی است که گرفتار کارهای عید شدیم هفته پیش غزل با مامان و بابا آشپزخانه را تمیز کرد ندو در آخر دايي محسن با مریم به کمک ما برای تمیز کردن اتاق خواب مامان و غزل امدند و بلاخره کارها تقریبا" تمام شده و kaos licca smiley 003Kaos licca smiley 078kaos licca smiley 011

ما جمعه به مرکز خرید مهستان کرج رفتیم که به غیر از کفش تمام لباس ابوالفضل و غزل و مامان را خرید کردیم .

 و در این روزها ابوالفضل سرماخورده در شروع مریضی با رفتن پیش دکترش که با این همه سابقه نتوانست تشخیص سرماخوردگی ابوالفضل را بدهد که در آخر بعد از خرید لباس به بیمارستان کودکان کرج رفتیم که برای اولین بار برای ابوالفضل آمپول نوشت در این موقع غزل که از خیلی وقت پیش سرماخورده بود برایش نوبت دکتر گرفتیم که از ترس آمپول از تمام وجود گریه می کرد big-animated Smileybig-animated Smileybig-animated Smileybig-animated Smiley

و التماس دکتر را می کرد که آمپول ننویسد که دکتر با شوخی سربسر غزل می گذاشت که من شصتا نوشتم که غزل گریه می کرد و بعد از بیمارستان حدود ٣ ساعت دنبال کفش برای غزل بودیم که در آخر بعد از برگشت در شهرك اندیشه خرید کردیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان پورياپهلووون
21 اسفند 90 21:02
مباركه و خيلي خيلي خسته نباشين مواظب پسل گلمون باشين سالمش كنين و بعد بياين اصفهون
خاله مهربون
4 اردیبهشت 91 10:13
سلام عزیز خاله خوفی؟ عزیز خاله و قتی دلت هوای قصه ترانه و لالایی و بازی و کلی چیزای دیگه کرد کافیه بیای به شهر ما شهر قصه خاله مهربون چه جوری؟ کار نداره ، با گرفتن شماره تلفن9092305500 خاله منتظر شما کوچولو های عزیزه
دایی
26 تیر 91 2:15
سلام اآن شاالله زود خوب میشی دایی می خواد بخورمت بابای مواظب پسر مون باش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو کبوتر می باشد