غزلغزل، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

دو کبوتر

مهمانهاي اخر

ديشب ابوالفضل جان بابا كمي سرماخورده بود و منبا روغن بادوم بدنشو چرب كردم .وديشب عمه جان ابوالفضل با بهاره و مينا ساعت 1 شب به منزل ما آمدند و هر كاري كردند كه ابوالفضل و غزل بيدار شوند  نشد كه نشد پي نوشت:جمعه ي هفته ي بعد هم دايي محرم با امو يوسف به ديدن ابوالفضل جان امدند ...
29 بهمن 1390

شعر نماز

  سپیده زد، سپیده                  وقت سحر رسیده خاموش شده ستاره             صبح اومده دوباره خروس پر طلایی               با پاهای حنایی قوقولی قوقو میخونه             تو کوچه و تو خونه اذان میگن دوبار ه               از مسجد و مناره بابام پامیشه از خواب          ...
29 بهمن 1390

جوجه طلايي

  جوجه جوجه طلائی      نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی      چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود        دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت      نه کس ز من خبر داشت دادم به خود یک تکان        مثل رستم قهرمان تخم خودرا شکستم        اینجوری بیرون جست م ...
29 بهمن 1390

شعر

پاشو پاشوکوچولو          ازپنجره نگاه کن   باچشمان قشنگت           به منظره نگاه کن  آن بالا بالاخورشید         تابیده بر آسمان  یک رشته کوه پایین تر   پایین ترش درختان  نگاه کن آن دورها          کبوتری می پرد  شاید برای بلبل             از گل خبر می برد  ...
29 بهمن 1390

دو ماهگي

 پسرم دو ماهگيت مبارك ديروز 2 ماهگي ابوالفضل بود  كه واكسن زد و ديشب تا صبح تب كرد و نا آرام بود. در اين روزهاي غزل خيلي با ابولفضل بازي مي كند و ابوالفضل صداي غزل را هر جاي خانه كه باشد دنبال مي كند و ابوالفضل كمي آخو آخو مي كند و مي خندد.   ...
28 بهمن 1390

جشن تولد با بي حوصلگي

سلام غزل جون دو سه روزه سرماخورده که در روز تولدش حوصله گرفتن تولد را نداشت که تولدش را به روز بعد انداخت جشن تولد مختصری به خاصر مصادف بودن با محرم داشت در جشن تولد پدر بزرگ و مادر بزرگ و بابا و مامان و یک نفر دیگر که امسال اولین بار در جشن تولد شرکت می کرد و آن کسی  نبود غیر از ابوالفضل کوچولو ما به همه خوش گذشت فقط غزل ما حال خوبی نداشت . ...
28 بهمن 1390

تولدت مبارك ابوالفضل جان

با سلام عزيزم تولدت مبارك  تو امروز چشم به اين جهان گشودي(5 آذر 1390) و همه ي مارو خوشحال كردي انشاالله كه قدمت پر از خيرو بركت باشد عزيزم  با این اسم تورو بیمه حضرت ابوالفضل کردیم و انشاء الله همیشه سالم باشی. ...
28 بهمن 1390

شاهکارهای غزل

غزل ما يك كمي شيطون شده نه اينكه ميره مهد با قيچي لباساي بابايي و مامانيرو قيچي كرده و به رو خودشم نمياره امان از دست اين بچه ها ميرن مهد شيطونيشون گل مي كنه ...
28 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو کبوتر می باشد