غزلغزل، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

دو کبوتر

خط نوشته هاي بابايي

این وبلاگ برای دوکبوترم, دخترم غزل ٦ ساله و پسرم ابوالفضل که انشاالله٣ روز دیگر یعنی ٨/٩/٩٠ در بیمارستان میلاد به دنیامياددرست كردم تا گوشه اي از خاطرات شيرين انها را بنويسم اميدوارم وقتي بزرگ شدن از خواندن انها لذت ببرند دوستتون دارم بابايي ...
28 بهمن 1390

شعر کودکانه ي شتر

    + هوا گرم و شتر بی حال و خسته به زیر سایه ی نخلی نشسته دو چشمش بسته بود و خواب می دید دوباره خواب دشت و آب می دید چه شیرین بود خواب پنبه زاران نه باری بود و نه چوب شتربان در آن جا می چرید و شادمان بود زِ لب هایش روان آب دهان بود شتربان آمد و فریاد زد هِی بجنب از جا شتر جان خواب تا کِی زبان بسته پرید از خواب شیرین دوباره خواند این آواز غمگین شتر در خواب بیند پنبه دانه گَهی لُف لُف خورد گَه دانه دانه ...
28 بهمن 1390

نصيحت پدرانه

خوب نازنين من امروز مي خواهم برايت قصه اي بگويم. هميشه بدان چيزهايي در زندگي ما هست كه بايد بپذيري و زندگي كني. از هر چيزي همانطور كه هست لذت ببر. دخترم هميشه مردم را همانطوري كه هستند بپذير و هرگز در صدد اصلاح كسي نباش. زيبا زندگي كن و آزاد بدون دغدغه چراها و بدون فكر كردن به رفتار مردم. دو ميمون روي شاخه درختي نشسته بودند و به غروب خورشيد نگاه ميكردند. يكي از ديگري پرسيد: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغيير ميكند؟ ميمون دوم گفت: اگر بخواهيم همه چيز را توضيح بدهيم، مجالي براي زندگي نمي ماند. گاهي اوقات بايد بدون توضيح از واقعيتي كه در اطرافت ميبيني، لذت ببري... ميمون اول با ناراحتي گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگي هستي و هيچ وقت نمي خواهي واقع...
28 بهمن 1390

هنر واقعي شنيدن سكوته

شاگردي از استاد پرسيد: منطق چيست؟ استاد كمي فكر كرد و جواب داد : گوش كنيد ، مثالي مي زنم ، دو مرد - پيش من مي آيند. يكي تميز وديگري كثيف من به آن ها پيشنهاد مي كنم حمام كنند.شما فكر مي كنيد ، كدام يك اين كار را انجام دهند ؟ هردو شاگرد يك زبان جواب دادند : خوب مسلما كثيفه ! استاد گفت : نه ، تميزه . چون او به حمام كردن عادت كرده و كثيفه قدر آن را نمي داند.پس چه كسي حمام مي كند ؟ حالا پسرها مي گويند : تميزه ! استاد جواب داد : نه ، كثيفه ، چون او به حمام احتياج دارد.وباز پرسيد : خوب ، پس كداميك از مهمانان من حمام مي كنند ؟ يك بار ديگر شاگردها گفتند : كثيفه ! استاد گفت : اما نه ، البته كه هر دو ! تميزه به حمام عادت دارد و كثيفه به حمام احتياج ...
28 بهمن 1390

تنها زيبايي لحظات سپري شدن عمرم

تنها زيبايي لحظات سپري شدن عمرم زيباي من هميشه به آن چيزي كه آرزو داري بينديش نه به چيزي كه هستي. بچه كه بودم هر شب در خيالم به آرزوهايم مي انديشيدم. زيباترين لحظات كودكيم همين بود. هميشه خودم را در اوج مي ديدم. هميشه در آرزوي تحقق روياها. باور كن براي رسيدن به روياهاي شبانه ام چقدر تلاش كردم و فقط يكي مانده كه حس مي كنم خسته ام. شايد روزي به دنبالش باشم يا شايد.... پس برايت داستان كوتاهي مي اورم از گابريل گارسيا ماركز: كوه بلندي بود كه لانه عقابي با چهار تخم، بر بلنداي آن قرار داشت. يك روز زلزله اي كوه را به لرزه در آورد و باعث شد كه يكي از تخم ها از دامنه كوه به پايين بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه اي رسيد كه پر از مرغ و خروس بود. ...
28 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو کبوتر می باشد