غزلغزل، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

دو کبوتر

خداجون....

خدا جون ، کاری بکن ماه توی آسمون باشه روز که شد ماه قشنگ میون ابرا گم نشه کاری کن چشم هوا خیس بشه بارون بباره توی باغچه ی دلامون گل شادی بکاره کاری کن تا همیشه زلال مثل آب باشیم مثل دریا ، مثل روشنی آفتاب باشیم کاری کن که غصه ها از خونه ی دلا بره همیشه فرشته ی شادی همین دور بره کاری کن مریضامون خوب بشن خنده کنن امید زندگی رو تو دلاشون زنده کنن ...
28 بهمن 1390

شب يلدا

دیشب شب یلدا همه خانه ما بودند (پدر بزرگ دایی مهدی با خانواده , عمه سمیه النا حسین ) به همه خوش گذشت . و ابوالفضل مانند شب های دیگر همیشه خواب نبود زمانی طلونی از شب را بیدار بود و شب یلدا را زنده کرد.
28 بهمن 1390

داستان

خرس کوچولوومامان جونش بنام خداوندی که جهان افرینش را با احساس کودکی افرید خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلی دوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد وبه حرف مادرش گوش می کرد  . ----------------------------------------------------- مادر خرس کوچولو همیشه می رفت به رودخونه ی که نزدیکی های خونشون بود ماهی می گرفت .اما به خرس کوچولو اجازه نمی داد که ماهی بگیره  چون  می گفت جریان اب رودخونه تنده و ممکنه اب تورو با خودش ببره ------------------------------------------------------ جونش بنام خداوندی که جهان افرینش را با احساس کودکی افرید خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می ک...
28 بهمن 1390

آمدن النادختر عمه به خانه ما

امروز ساعت 5 صبح عمه ابوالفضل (سميه)  از اصفهان به تهران به خانه ما امدن  و همگي خوشحال شديم و امشب شب يلدا دور هم هستيم . النا دختر عمه غزل  ساعت 5 صبح كه به خانه ما رسيدن هم ابوالفضل  و هم غزل را از خواب بيدار  كرده و با آنها بازي مي كرد. 
28 بهمن 1390

تو را شكر اي خدا

سلام طلای مامان و بابایی ... پسرم ابوالفضل روزی هزار بار خدا رو شکر می کنم بابت هدیه دادن تو به من ، گلی از باغ های بهشت ... ...
28 بهمن 1390

كلمات

پوچ ترین کلمه طمع آست... آن را بکش. سازنده ترین کلمه صبر است... برای داشتنش دعا کن. روشن ترین کلمه امید است... به آن امیدوار باش. ضعیف ترین کلمه حسرت است... آن را نخور. پوچ ترین کلمه طمع آست... آن را بکش. سازنده ترین کلمه صبر است... برای داشتنش دعا کن. روشن ترین کلمه امید است... به آن امیدوار باش. ضعیف ترین کلمه حسرت است... آن را نخور. تواناترین کلمه دانش است... آن را فراگیر. محکم ترین کلمه پشتکار است...آن را داشته باش. سمی ترین کلمه غرور است... بشکنش. سست ترین کلمه شانس است... به امید آن نباش. شایع ترین کلمه شهرت است... دنبالش نرو . لطیف ترین کلمه لبخند است...آن را حفظ کن. حسرت انگیز ترین کلمه حسادت ا...
28 بهمن 1390

داستانك

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم را........دوستانم را.........زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم . به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری ؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی . روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم را........دوستانم را.........زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم . به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری ؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی . فرمود: هنگامی که درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خ...
28 بهمن 1390

گفتگو با خدا

Interview with god گفتگو با خدا I dreamed I had an Interview with god خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم . So you would like to Interview me? "God asked ." خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟ If you have the time "I said " گفتم : اگر وقت داشته باشید . God smiled خدا لبخند زد My time is eternity وقت من ابدی است . گفتگو با خدا I dreamed I had an Interview with god خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم . So you would like to Interview me? "God asked ." خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟ If you have the time "I said " گفتم : ا...
28 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو کبوتر می باشد