آمدن امو و عمه و خاله به خونمون
چند روز قبل امو غزل به تهران منزل ما آمده بود خیلی خوش گذشت غزل با پائیزه امو خیلی بازی کرد و ما به جاهای زیادی در تهران برای گردش رفتیم مثل دربند - پارک چیتگر ( که ما در پارک چیتگر چند تا دوچرخه گرفتیم و غزل جون هم دوچرخه خودش را آورده بود همگی به پیست دوچرخه سواری رفتیم غزل برای اولین بار به پیست امده بود همگی راه افتادیم در در وسط راه به پیچ بدی برخورد کردیم که بابائی به غزل هر چه گفت ترمز بگیر غزل هواسش نبود و به فنسی که کنار پیست نصب کرده بود برخورد کرده و گریه زیادی کرد و غزل و بابایی کمی دیگر از پیست را رفتند که غزل خسته شده بود و همان جا از پیست خارج و از مسیر جاده دیگر به جایی که نشسته بودیم برگشتیم و امو و فریبا و فرزانه ...
نویسنده :
بابائی
10:51